درد دل معلم پیر

ساخت وبلاگ

✅سلام 

روزگاری به معلمی روی آوردم که درتخصص و رشته ام ،معلم ها، کلاس و مدرسه های شهر را تعطیل میکردند و در کلاس ها حاضر نمیشدند و یا جوانهای مردم را در مدرسه به شورش و اعتصاب فرا میخواندند و فرصتی به انقلاب نمیدادند تا به سازماندهی نیرو ها و ساختارها ،با توجه به انتظاراتی که تغییر کرده بود( هم در هدف وهم درظاهر وهم در محتوا و هم در شیوه رسیدن به هدف و هم در محصول ) بپردازد.

نه بخواست خودم، بلکه به ضرورت نیاز زمان برای معلم شدنم اقدام شد. البته نه اینکه با امر تدریس بیگانه بودم، خیر، بلکه در خانواده ای بزرگ شده بودم که مادرم صاحب مکتب خانه( ملاّخانه) محل بود. من فقط امتحان دادم و همه کارها از قبیل ثبت نام و تکمیل فرم ها و راضی کردن پدر ومادر مرحومم با شهید بزرگوار خدادادی بود .

راز و رمز موفقیت این چند معلمی که موجبات نا آرامی  در مدارس شهرشده بودند ،صفا و صداقت و تسلط بر آنچه تدریس میکردندو روحیه خدمتگزاریشان بود . یادم نمیرود که همین بزرگان در دوران دانش آموزیم ،برایمان کلاس های فوق العاده میگذاشتند بدون اخذ وجه از حکومت یا مدرسه و یا ازما . وقتی در کنکور سراسری قبول شدیم برای تک تک ما وقت گذاشتند ومشاوره برای انتخاب رشته و دانشگاه میدادند. یادم نمیرود که برای من بیش از سه ساعت سه استادم از همین ها که قرارشده بود جایگزینشان شوم دربلوارانزلی وقت گذاشتند و حتی بستنی هم باهم به هزینه آن بزگواران خوردیم. البته خوب وبد در هرقشری ودر هر موقعی یافت می شود. همینها که ازآنها به خوبی در دوران تحصیلم یاد می کنم در بعد از انقلاب با تغییر شاخص ها ، جا مانده از هدف بلکه در مواقعی مانع رسیدن به هدف میشدند. بگذریم از کسانی که همان موقع هم اشتباهی به آموزش وپرورش آمده بودند.

معلمی درکلام و درعمل جلوه میکند، معلم اسوه ی عشق است  ودلدادگی ، سرچشمه مهر است و فرزانگی . دانش آموز ممکن است به دلایل مختلفی به مدرسه بیاید اما عمده شوقش دیدار معلم است .دانش آموز ممکن است به دلایل مختلفی تکالیفش را انجام دهد اما عمده دلیلش، بودن با خاطرات معلم در مد ت دوری از اوست .معلم نقش افرین  است و هدایتگر . معلم حریم دارد و حرمت .درتصمیم گیری خود وجامعه راهگشا است .معلم چراغ هدایت است.

اگربرای هر چیز دیگری، دانش آموز ابتدایی و راهنمایی بغیر از عشق به معلم ، درس بخواند و تکلیف انجام دهد بزودی آموخته هایش فرا موشش میشود .

در دبیرستان وراهنمایی، دبیر درداشتن یک زندگی سالم وخوب و پر از موفقیت نیازمند واکنش مساعد خانواده دانش آموز و جامعه به همراه نگاه مثبت آموزش و پرورش به پرسنل خودش است . البته شخصیت خود معلم در مدرسه وبیرون از مدرسه نیزدر نتیجه موثر است و جملگی درخروجی تعلیم و تعلم تاثیر دارد .

می بایست قدردان زحمات مربیانم می بودم ضمن اینکه لازم بودتا از رفتار جدیدشان تبرّی می جستم و آموخته هایم را با تسلطی چون آن بزرگواران ارایه می نمودم و این امور با همه تضادهای موجود می بایست با تجلی مهربانی و صفا و عشق به خدمت  آنگونه که علاقه مند به خدمتگزاری به اسلام ومسلمین و انقلاب اسلامی بوده ام ، محقق میشد تا به دلهای دانش آموزان و اساتیدم و اولیاء وجامعه می نشست.

برای ابراز علاقه و عشقم به دانش آموزان با آنها بازی میکردم و اوقات فراغت از مدرسه درخیابان و پارک وسالن های ورزشی و استادیم شهرو مراسم ملی و مذهبی ومساجدشان حضورمی یافتم و چون آنها لباس و کفش می پوشیدم ودر مراسم خیر ومصیبت هایشان شرکت میکردم .حتی با آنها به جنگ باطل رفتم و بیش از دو سال داوطلبانه مدرسه را حتی تا جزیره مجنون و جفیر و تپه های الله اکبر و کرمانشاه و اهواز همراهی کردم .وبا آنها در خطوط مبارزه با باطل جنگیدم و....شدم اینی که هستم . خیلی هزینه کردم به قیمت عمرم تا بنمایانم راه و هدف امام(ره) و آیین اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله را که تنها راه سعادت میدانسته ام . جا مانده از غافله شهدا شدیم وتلاش کردیم به میزان درک و شعورمان گواه حق باشیم و با افزایش آگاهی وارتقاء نگاه، اگر به این تشخیص رسیدیم که در عملی اشتباهی ورود کرده بودیم بصراحت اعلام کنیم .امروز هم با همان کسوت وهدف درشبکه های اجتماعی هستیم. سختی کار آنگاه نمایانتر میشود که بدانیم دسته این تبری که تنه انقلاب و شاخ و برگهایش را هدف قرار داده از جنس درخت انقلاب است

با اعتقاد و درک درستی راه، به پیروی از امام( ره)و به ضرورت انقلاب اسلامی ،  با توکل بخداو توانایی خودم در این مسیر قدم گذاشتیم و راهی شده ایم.به حسب ضرورت در تسلط بر ارایه بهتر تدریس و کاربرد علومی که تدریس میشود.

ناچار و با مشقت مالی موفق  به اخذ مدارج دانشگاهی شده ام و به تبعه اش مسئولیت های سازمانی رانیز پذیرفته ام .

در این انقلاب اسلامی از آموزش وپرورش هم رییس جمهور داشته ایم و هم نخست وزیر و مشاوران رییس جمهور و وزیر و نماینده مجلس و هم در همه نهاد های  انقلابی، نیروی آموزش وپرورش داشته ایم .درمیان بازاریان و اهل مسجد هم معمولا فرهنگیا ن از خوشنامان هستند. اما مدتیست شاهدیم که  روند عمومی فعالیت همکاران چنین شده که : معنویت معلمی را با شغل معلمی معاوضه کرده اند لذا معلم اصالت و منزلتش چون اوایل حضور ما و دوران خدمت ما نیست و به همین خاطر هم نگرا ن شده ایم..چرا و چگونه و کی وبا چه هدفی چنین شاغلانی به  فرهنگ امت رسوخ نموده اند ؟

حضور شایسته فرهنگیان درعرصه اجرایی و نظامی و مدیریتی دردهه اول انقلاب اسلامی  ، اعتمادافکار عمومی را جلب نمود و اسباب اقبال مردمی برای تصمیم گیری های فرهنگیان درجامعه شده بود و این یکی ازانحرافاتی است که در شیوه انتخاب تصمیمگیران  و مجری و اد ای امانت حق الناس شده است .از طرفی چون محک سنج تقوی نداشته ایم هر که ظاهرالصلاح و مشبه به حق بوده آنرا باحق اشتباه گرفتیم در حالیکه آدم با تقوی در کاری که تجربه وتخصص ندارد ورود نمی کند. همین حاکمیت ظاهر الصلاح ها ، انگیزه حضور تجربه و تخصص وتعهد را سلب نمود و عرصه ، بی رقیب بدست همین ظاهر الصلاح ها افتاد. و در همین راستا هم در آموزش وپرورش  تربیت معلم ها تعطیل شدندومقررشد که  آموزش وپرورش باید به خودکفایی برسد و همه مدرسه در بوفه و جلب کلاس خصوصی و کمک های اولیاء و خیرین تعریف شد .ضمن خدمتها بهانه ای برای افزایش رتبه شغلی وکسب درآمد بیشتر شدند ،بدون توجه با زمان اجرای کلاس و محتوای تدریس و تخصص و تجربه اساتیدی که دعوت میشدندو بدون توجه به محتوای ارایه شده و بدون توجه به  برگزاری امتحان شایسته و ارزیابی عملکرد کاری کسانیکه آموزش ضمن خدمت پاس کردند

استقبال از مدرک گرایی( رونق مراکز دانشگاهی ضمن خدمت_ مدیریت دولتی _ دانشگاه های غیر دولتی روزانه گواه مطلب هست ) و....تا گماردن نیرو هایی درستاد که درخدمت نماینده باشد و رواج یافت .تا  ...آنگونه که امروز خدمت برای آموزش وپرورش درمحاق افتاده است .واز اهداف تعلیم وتعلم دور شدیم .

گزینش ها به تعطیلی میرفت ،امروز هم کمرنگ شده و حراست ها حراست رییس اداره هستند تا کیان آموزش وپرورش و مربیان تربیتی در یک بلا تکلیفی به مدیریت و معاونت مدارس و یا مشاوره هجوم بردند و....

با توجه به حضورشاغلینی  که اشتباهی معلم شده بودند کم کم نه تنها در بین همکاران صف درا قلیت واقع شدیم بلکه شکاف بین صف و ستاد قابل رویت شد. دیدگاه عمومی صف(روند) ، در مورد نیروهای ستاد این شد که آنها را پشتیبان خود نمیدانستند و  فعالیت ستاد( روند)را درخدمت آموزش و پرورش نمیدانسته اند.

چنین شد که ستاد هم درسیاست غوطه ور شد و هرگاه که صدایش درآمد طرحی ریخت که فرهنگ را غرق کند .تغییر نظام آموزشی و تغییر مدام شرح وظایف ها و چارت تشکیلاتی و خلق رشته های به اصطلاح تربیت بدنی که بنظر میرسید خروجیهایش باید در باشگاه های حرفه ای مفید افتند به بیکاره هایی مبدل شدند که با کسب مدرک ،منتظر مزدوری دولت مانده اند وآنهایی که برای نماینده رای آور بوده اند بصورت شرکتی و..صاحب لقمه نانی شده اند ویاخلق رشته های کارودانش که انتظار بود، فراگیر پس از طی دوره تحصیل صاحب فنی شود که اتحادیه اصنافش به همراه شهرداری به او جواز کسب دهد اما نه علمی تئوریک دارند ونه کاری درخوربلدهستند. شاید این کارها درکنار حذف نرم رشته علوم انسانی از دبیرستانها و....اسباب تذکرات جدی متولیان امر برای ارایه سند تحول آموزش وپرورش شد که مورد تایید امام خامنه ای هم قرارگرفت . 

تجربه من اعتمادم را از سیاسیون سلب نموده لذا چندان امیدی به آموزش وپرورش رسمی کشور برای مهیا نمودن جامعه امام زمان پسند ندارم .مگر اینکه مردم دین مدار و ولایت دوست کاری کنند .

راستی آیتم هایی در حقوق و ارتقاءفرهنگیان قراردارند که ارتباطی با کارایی فرد درمسئولیتش ندارد.مثلا صرف مدرک تحصیلی بدون لحاظ ارتباط رشته تحصیلی و تدریس و یا بدون ارتباط با تخصصی که مسئولیت طلب می کند. آیا این نوعی سردرگمی ستاد نیست؟ و یا ارایه گروه، به سبب بسیجی بودن( آنهم درشرایط فعلی) و یا بسبب داشتن اولاد و همسرمبلغی دریافت کردن بدون توجه به کارآیی، نوعی سردرگمی ستاد نیست ؟ و...درچنین بلبوشه ای ،شاغل کارمعلمی، برای پست ، میز ، مقام ، دنیا،خود را می فروشد، منزلت علم وعالم را، دانش وهنررا به پای نا اهل ونااهلان ذبح می کند وقربانی . در چنین شرایطی است که معلمانی ابروی فرهنگ را فدای قدوم نامبارک بی فرهنگان می کنندوهرشب ستاره ی تابناک ستاد زر و زور و تزویرنامزدهای دنیای لیبرال می شوند و طلایه دار تمام اداب و رسوم غلط وفرهنگ بی فرهنگی.

عالم که باید چراغ هدایت باشد مرید زر و زور و تزویر میشود و گرفتار بازار گرمی . چون از یک طرف خودش آدم نشده است و از طرف دیگر گرسنه هست و بدهکار .ضمن اینکه در یک قیاس با سایر مزدوران به تناسب اهمیت کارش از توجه مادی و معنوی کمتری از جامعه بر خوردار است .

این شاغلان معلم، آگاهانه به صرف  رسیدن به پول و پست ومیز چنین می کنند. به تکرار شاهد بوده ایم که چگونه عده ای باتکیه به قدرت مردم، ریسمان نظارت را به اندازه منفعت شخصیشان رها می کنند وشریک دزد قافله می شوند .محصول چنین فرهنگی، دزد پرور ورواج بی دینی است . خدا را شکر که این معلم منزلت چندانی نداردو این آموزش وپرورش آنقدر ذلیل است که بر افکار جوانانمان آنچنان تاثیری ندارد.خدایا شکرت که کمککردیولیاقتدادیتابندهناموناننشویمشکرتکهخاکهمنشینیباشهداوصلحارانصیبماننمودیتادرمشیومراممانبندگیتوآشکارشود  . 

چشمِ جامعه در انتخاب وکیل صالح ، ساعی ، صادق ونماینده ی دانشمند وفکورو وظیفه شناس و متعهدومتخصص وبا تقوا ، به عالمان بلاد دوخته شده وهمزمان  چشم عده ای معلم فعال در مجموعه علما، به صندلی ریاست ومیز و منفعت شخصی، صرف نظر ازمنفعت اجتماعی. آیه قرآنی که آقا دردیداربا ائمه جمعه درقبل از انتخابات ایراد فرمودندشاید در همین موارد باشد( چرابه حق لباس باطل می پوشانیدوحق را کتمان می کنید و درحالیکه خودتان میدانید) هرچه این معلمان وعالمان در منگنه قسط و وام و غم و اندوه کمبود  زندگی درقبال آرزوهای دور ودراز دنیاییشان بیشتر باشند ازحق دورترو درحلقه زوروزروتزویر اسیرترندکه فرهنگ راهم به اسارت می برند و جامعه را هم .  ارادتمند

توبه...
ما را در سایت توبه دنبال می کنید

برچسب : معلم, نویسنده : 13380810 بازدید : 82 تاريخ : چهارشنبه 25 مرداد 1396 ساعت: 3:52