ویژگی انسانها

ساخت وبلاگ

  به نام خدا

سلام

* فکر

تفکر ویژه ی آدمهاست که آنها را از سایر مخلوقات خدا، متمایز می‌سازد .

تدبر مرحله ای فراتر ازتفکرو ویژگی آدم های خاصی است که معلول شناسی انجام میدهند به عبارتی به اهل تعقل می گویند, اهل تدبیر.

 انتظاراست که تفکربه دنبالش دانش وأگاهی را نسبت به باریتعالی ومخلوقاتش واز ارتباط بین آنها به ارمغان آورد. اما مقابل اهل تفکر پنج طایفه اند:

1)جهل مداران اند .افرادی هستندکه قابلیت تحمل مجهول را دارند و بر نادانی خویش استقامت هم می کند

 2) عادت گرایان اند    3) سطحی پندارانند  4) ظاهر انگارانند  5)مقلدان این طایفه ها هستند

وقتی تفکر در انسان جلوه می کند ممکن است او دچار حسرت( کارهای انجام نداده) و یا ندامت( کارهای انجام داده) شود البته حسرت و ندامت زائیده نبود تفکر در زندگی است ودرزندگی فکورانه این دوبه حداقل می‌رسند

**ذکر

جهل و غفلت فقط برای انسان ها مفهوم دارد وازویژگی های ماست.  او لی(جهل) با کسب آگاهی که در بستر تفکر شکل می گیرد قابل علاج است و دومی(غفلت) با بروز ذکر بشرطیکه بر قلب نیز بگذردمرتفع میشود. دلبستگی ها و وابستگی ها ی دنیا موجبات غفلت است.

ذاکر شوریده حالی است که نگرانی دارد .نگرانیش همراه با محبتی رازآلود است .حالش مخلوطی است از خوف و رجا,  بیم و امید.

 آثار ذکر بر ذاکر, برون‌رفت از همه چیز ,غیر موضوع ذکر است. هرچه ذکر بیشتر ,رهایی از غفلت(دلبستگی ها ووابستگی های غیرموضوع ذکر) بیشتر.

یاد آوری مداوم موضوع, اگر از سرچشمه شایسته ومنبع بایسته برای قالب مقتضی صورت گیرد ,حتما اثربخش است . . در مراتب ذکر می شود عنوان نمود که :

 ۱ )ذکربرای عده ای در اوقاتی فقط به زبان است  ۲)وبرای اوقاتی دیگر یابرای عده ای دیگرفقط به دل است ۳ )البته در اوقاتی برخی ذکرراهم به زبان وهم به دل دارند.             که این سومی عالی ترین مرحله است برای ذکر و یادآوری وقدردانی و...

تشخیص اینکه قدردانی ,یادآوری ,ذکر فقط به زبان است و به دل نیست کار مشکلی نیست خصوصا وقتی عملاً شاهدیم که کاری درعمل صورت نمی گیرد ویا با منت گذاری محقق میشود ویا بسختی وبا ارایه کلی اما واگر انجام میشود ویا به بدترین شکل ویا با کیفیت پایین انجام میشود ویاخیلی دیر انجام میشود.    و چه بدبختند آنهایی که نه به زبان و نه به دل یادآور و ذکر وقدردانی  ندارند عرفا ترجیح می دهند ذکرویادآوری وقدردانی به دل باشد وبه خلوت و مومنین هم به زبان هم به دل وهم خلوت وهم آشکارا

***شکر

بعد از تفکر و ذکر آنچه انتظار است ازحاصل, بدست انسان برسد شکراست, به مفهوم شناخت نعمت, شناخت منعم وشناخت محیطی که قرار است از نعمت استفاده شود.

 انسان شاکر, اهل کارایی و بهره وری و اثربخشی  و بهینه سازی  در مواهب  الهی است. انسان شاکر عمل کردی مطابق رضای الهی دارد.

****علم

برای شناخت نعمت, شناخت معم وشناخت محیطی که قرار است از نعمت استفاده شود. لازم است عالم شویم و این چهارمین ویژگی یک آدم کامل است.  عالم شدن در شاگردی و تعلیم و تعلم هم قابل دسترسی است اما برای موفقیت درشاگردی لازم است که:

1-  استاد به طور عملی نشان داده باشد ، در موضوع مورد نظر به طورعقلایی قابلیت پیروی و تقلید را دارد.

2-  بدانیم ، در وادی علم آموزی اجازه گرفتن از استاد و رخصت از او اصل است

3-   اظهار تواضع نزد او در مرحله بعدی است .

4-   رعایت ادب علم آموزی و رعایت جایگاه استاد و شاگرد را دانسته وحفظ کنیم

5-  مشوق وانگیزه شایسته ای در علم آموزی داشته باشیم

6-  انتظار رشد و شکوفایی در جریان تعلیم و تربیت برای دیگران از ما و حتی خودما از خودمان طبیعی است .

علم درکنارمجاهدت وتقوا ازعوامل تمایزانسانها وازبرترین آنهاست .چون علم عامل قیام به قسط-زمینه سازبندگی خدا-تصرف درعالم وجود می تواند باشد . فرد واجتماع بخشی ازمنزلت خود را به لحظ دارا بودن علم تصاحب می کند.وقتی صاحب علم بطورعقلایی تبعیت وپیروی میشود یعنی عالم هدایتگرهم هست.یعنی قابلیت تشخیص حق ازباطل و سره ازناسره در جامعه بوجود می آید یا گسترش می یابد .

اگرچه علم درمرحله ی بعدازتفکروتعقل آمده است اما با افزایش علم انتظار است به قدرت تفکروتعقل عالم و شاگرد و پیروانش افزوده شود.ومجموعه راشکرگذاروبنده ی منعم حقیقی کند. مگر اینکه عالم دچارغرور ناشی ازکسب علم شودویادچارعلم زدگی (دانسته ی خود را مطلق ویا کامل تلقی کنند و ازتحقیق وجستجو وشاگردی بیشتردست بردارند)

*****  محبت

  فکر و ذکر و شکر و علم با محبت ثمربخش است.  محبت سرچشمه اصلی همه چیز است . فکر و ذکر و شکر وعلم, جنب و جوشی است که با محبت عجین است . اگر در این مرحله از ویژگی های انسانی از آن نام برده ایم به خاطر این است که محبت بدون علم ,بدون شکر, بدون فکر و بدون ذکر احتمال ضررش  وجود دارد.

 محبت در همه انسانها فطری هست . محبت معیار گزینش و ورود به دریایی ناشناخته ها در ارتباط با خدا ودر ارتباط با سایر مخلوقات است .ارتباط باخدا ابتدا درخالقیت است وسپس در رازقیت ودرسومین گام در هدایت(ربوبیت) است که از محبت سرچشمه می‌گیرد و به بندگی منتهی می شود . محبت ثمره ی ایمان وعمل صالح است . محبت آنقدر قدرت دارد که ماسوای محبوب و غیر محبوب را از صفحه دل پاک می کند .بروز محبت های افراد: 1_ بخاطر لذت جویی است    2_به لحاظ کسب انتفاع است  3_حقیقی است چون فقط برای نفس محبوب است .

ابرازمحبت بخدا و اولیائش ومخلوقات باریتعالی ، حتی بخود وحقایق دراین سه مقوله می گنجند.اگر محبت ازنوع حقیقی ، پس ازفکرو ذکروشکروعلم اتفاق بیفتد احتمال کسب انتفاع ولذت هم  وجود داشته ، بلکه پربرکت وشیرین تر ازوقتی است که بدون حب حقیقی ,محبت برای لذت جویی یا انتفاع بروز می کند.

****** صبر

از پیوند دو گوهر گرانبهای علم و محبت،  صبر زاییده میشود. صبر مهارت نگاه داشتن نعمت ها وتوانمندی ها ی موجودوکسب وتحصیل نداشته هاست .نقطه آغازین صبر، چالش ها، تنش‌های درونی و بیرونی انسانهاست. وقتی با فکر و ذکر رسیدیم به اینجا که لازم است شکر کنیم در واقع تصمیم میگیریم مقتضیاتی فراهم کنیم و موانع حصول هدف را از بین ببریم که هر دو نیازمند علم و محبت است که به صبر منتهی می شود.  اگر صبور نباشیم اهداف قابل دسترسی نیست.  صبری که در پی وقوع ۵ ویژگی(فکر,ذکر,شکر,علم,محبت) برشمرده شده در انسان رخ می دهد, صبر بر حق است  نه بر باطل. افراد صبور     1)گامها را مستحکم برمیدارند    2)عملشان بامحبتشان عجین میشود      3)عقلانیتشان رابه صحنه می کشند      4)رفتارهای عجولانه ندارند    5)پشیمانی به دنبال کرداروتعاملات اجتماعی آنها نمی آید     6 )هیجانات وجنبش های درونی خود را کنترل می کنند

*******  توکل

مومنین به ویژگی هایی هم مسلحند که یکی از آنها توکل است.

رکن اصلی ایمان فرد, توکل اوست. متوکل فهمیده است که مخلوقات نمی‌توانند نفع  و ضرری برسانند و یا مانع نفع یاضرری شوند. متوکل حاکمیت تمام و کمال خداوند را بر خلقتش می‌پذیرد و او را حامی و نگهبان خود می داند. متوکل می‌داند که خداوند در خلقت, قوانینی به نام اسباب و علل ,خلق نموده و آدمیان باید از مسیر این اسباب و علل به خواست خود برسند, لذا در ذات توکل, تحرک وجود دارد و متوکل پویاست. توکل ثمره ایمان اوست .توکل ثمره ی توحید اوست.توکل ثمره ی شکر هدایت اوست.توکل عامل اتصال به قدرت لایزال باریتعالی است. توکل شرط بلوغ و کمال اوست.توکل دستاویزی پایدار برای مومن است .

 اما آثارتوکل  برمتوکل بسیار است ازجمله اینکه :  1_تلاش انسان را در اجرای خواست خدا جهت می دهد  2_ خروج از اسباب زدگی است  3_ شجاعت انسان در ناچیز شمردن خود و آزادی در بیان این حقیقت را آشکار می کند که درقبال اراده ی باریتعالی ناچیز است.  4_متوکل پس از حسابرسی درست و برنامه ریزی دقیق و سازماندهی منظم و انجام درست و صحیح کارها, نتیجه گیری را به خدا وا می گذارد .لذا نتیجه گرا ومدرک گرا نیست .بلکه به انجام درست وظیفه تلاش دارد.آنچه مرتبط باخود است را بدرستی انجام میدهدونتیجه را بخدا وا میگذارد. اما از اینجا به بعد مومنین سه گروه میشوند برخی نتیجه خودرا طلب می کنند وبرخی نتیجه را به صلاحدید خدا می سپارندوبرخی هم برای خودسهمی نه از کار ونه ازنتیجه قائل نیستند وهمه را ازخدا می دانند.

اما میوه  ی شیرین توکل, مقام رضاست که فقط برای مومنان جلوه گر است.در این مقام بنده به محبوب واجابت خواست معبود ،راضی است و با عملش شعاع و اثری ازنور معرفت الهی را انتشار می دهد. فردی که به این مقام می رسد میل خود را در برابر خواسته‌های الهی فانی می کند و بدین ترتیب خود نیز مرضی باری تعالی است. فردی که در جایگاه رضا  واقع می شود, به همه چیز از منظر خرسندی و خوشی و خشنودی واقعی می نگرد. انسان راضی دیگر درد, درمان ,فقر ,دولت, محنت, هجران, وصل و فصل ندارد. مقام رضا برترین و عالی ترین مقام متصّور در روابط بین آدمیان و خداوند سبحان است که نصیب انسان می شود. و مدخل وصل به خداست. حالتی که فرد رسیده به مقام رضا دارد, فراتر از مقام پذیرش و تسلیم است, مشتاقی ومهجوری ازمقدرات خداوند در وجودش می ‌شکفد.

 وقتی دانش با بینش قرین می شود توکل شکل گرفته  انسان شیفته می‌شود و همین شیفتگی با کمند محبت وبه کمک صبر ساختار ی تثبیت می شود که رضایت فرد از آنچه رخ می دهدعیان و آشکار است  .کسی که به بازار رضا اجازه ورود می یابد همه انفاق و همه معاملاتش را به قیمتی که باری تعالی وعده فرموده فروخته است .جالب است بدانیم که متضاد رضا ، سخط است.  ارادتمند

توبه...
ما را در سایت توبه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 13380810 بازدید : 68 تاريخ : شنبه 3 اسفند 1398 ساعت: 21:01