شفاعت

ساخت وبلاگ


به نام خدا
سلام
و اتقوا يوما لا تجزى نفس عن نفس شيا و لا يقبل منها شفعة و لا يؤ خذ منها عدل و لا هم ينصرون (48)
بدون شك مجازاتهاى الهى چه در اين جهان و چه در قيامت جنبه انتقامى ندارد، بلكه همه آنها در حقيقت ضامن اجرا براى اطاعت از قوانين و در نتيجه پيشرفت و تكامل انسانها است ، بنابر اين
1-هر چيز كه اين ضامن اجراء را تضعيف كند بايد از آن احتراز جست تا جرات و جسارت بر گناه در مردم پيدا نشود
2- نبايد راه بازگشت و اصلاح را بكلى بر روى گناهكاران بست بلكه بايد به آنها امكان داد كه خود را اصلاح كنند و به سوى خدا و پاكى تقوا باز گردند.
شفاعت    وسيله اى است براى بازگشت گناهكاران و آلودگان
شفاعت  موجب تشويق و جرات بر گناه نیست .كسانى كه جنبه هاى مختلف شفاعت و مفاهيم صحيح آنرا از هم تفكيك نكرده اند گاه بكلى منكر مساءله شفاعت شده ، آنرا با توصيه و پارتى بازى در برابر سلاطين و حاكمان ظالم برابر مى دانند!و گاه مانند وهابيان لا يقبل منها شفاعة   (در قيامت از كسى شفاعت پذيرفته نمى شود )بدون توجه به آيات ديگر دستاويز قرار داده و به كلى شفاعت را انكار كرده اند
 ايرادهاى مخالفان شفاعت را در چند مطلب مى توان خلاصه كرد:الف - اعتقاد به شفاعت ،روح سعى و تلاش را تضعيف مى كند. ب -اعتقاد به شفاعت انعكاسى از جامعه هاى عقب مانده و فئوداليته است .پ-اعتقاد به شفاعت موجب تشويق به گناه و رها كردن مسئوليتها است.ت- اعتقاد به شفاعت يك نوع شرك و چندگانه پرستى و مخالف قرآن است .ث- اعتقاد به شفاعت مفهومش دگرگون شدن احكام خداوند و تغيير اراده و فرمان او است
 شفاعت در لسان عامه به اين گفته مى شود كه شخص شفيع از موقعيت و شخصيت و نفوذ خود استفاده كرده و نظر شخص صاحب قدرتى را در مورد مجازات زيردستان خود عوض كند.گاهى با استفاده از نفوذ خود يا وحشتى كه از نفوذ او دارند.و زمانى با پيش كشيدن مسائل عاطفى و تحت تاثير قرار دادن عواطف طرف .و زمان ديگرى با تغيير دادن مبانى فكرى او، درباره گناه مجرم و استحقاق او، و مانند اينها    0000بطور خلاصه شفاعت طبق اين معنى هيچگونه دگرگونى در روحيات و فكر مجرم يا متهم ايجاد نمى كندتمام تاءثيرها و دگرگونيها مربوط به شخصى است كه شفاعت نزد او مى شود .اين نوع شفاعت در بحثهاى مذهبى مطلقا معنى ندارد زيرا نه خداوند اشتباهى مى كند كه بتوان نظر او را عوض ‍ كرد، و نه عواطفى به اين معنى كه در انسان است دارد كه بتوان آن را برانگيخت ، و نه از نفوذ كسى ملاحظه مى كند و وحشتى دارد و نه پاداش و كيفرش بر محورى غير از عدالت دور مى زند.
مفهوم ديگر شفاعت بر محور دگرگونى و تغيير موضع شفاعت شونده دور ميزند، يعنى شخص شفاعت شونده موجباتى فراهم مى سازد كه از يك وضع نامطلوب و درخور كيفر، بيرون آمده و به وسيله ارتباط با شفيع ، خود را در وضع مطلوبى قرار دهد كه شايسته و مستحق بخشودگى گردد. ايمان به اين نوع شفاعت در واقع يك مكتب عالى تربيت و وسيله اصلاح افراد گناهكار و آلوده ، و بيدارى و آگاهى است ، و عین شفاعت در منطق اسلام است .  
 موارد فراوانی درتایید شفاعت به مفهوم  صحيح و منطقى آن ، در جهان تكوين و آفرينش  علاوه بر عالم تشريع ديده مى شود، نيروهاى قويتر اين جهان به نيروهاى ضعيفتر ضميمه شده و آنها را در مسير هدفهاى سازنده پيش مى برند، آفتاب ميتابد و باران مى بارد و بذرها را در دل زمين آماده مى سازد تا استعدادهاى درونى خود را به كار گيرند، و جوانه حيات را بيرون فرستند، پوست دانه ها را بشكافند و از ظلمتكده خاك سر بر آورده به سوى آسمان كه از آن نيرو دريافت داشته اند پيش بروند.اين صحنه ها در حقيقت يك نوع شفاعت تكوينى در رستاخيز زندگى و حيات است ، و اگر با اقتباس از اين الگو نوعى از شفاعت در صحنه  تشريع   قائل شويم راه مستقيمى را پيش گرفته ايم.
باریتعالی  درباره شفاعت  در  چندمقوله فرمایشاتی را در قرآن مطرح میفرمایند
1=گاهی   بطور مطلق شفاعت را نفى مى كند مانند انفقوا مما رزقناكم من قبل ان ياتى يوم لا بيع فيه و لا خلة و لا شفاعة )  بقره 254) و مانند  و لا يقبل منها شفاعة )  بقرة : 48(در اين آيات راه هاى متصور براى نجات مجرمان غير از ايمان و عمل صالح  شفاعت نفى شده است .در مورد بعضى از مجرمان مى خوانيم :  فما تنفعهم شفاعة الشافعين )  مدثر48 : (شفاعت شفاعت كنندگان به حال آنها سودى ندارد.
2= گاهی  شفيع   را منحصرا خدا معرفى مى كند مانند:  ما لكم من دونه من ولى و لا شفيع )  سجده : 4): غير از خدا ولى و شفيعى نداريم و قل لله الشفاعة جميعا (زمر: 44 :(همه شفاعتها مخصوص خدا است  
3= گاهی  شفاعت را مشروط به اذن و فرمان خدا مى كند مانند:  من ذا الذى يشفع عنده الا باذنه )  بقره : 255) چه كسى مى تواند جز به اذن خدا شفاعت نمايد؟    و لا تنفع الشفاعة عنده الا لمن اذن له )  سباء: 23 ( شفاعت جز براى كسانى كه خدا اجازه دهد سودى ندارد.
4-گاهی  شرائطى براى شفاعت شونده بيان كرده است گاهى اين شرط را رضايت و خشنودى خدا معرفى مىكند مانندو لا يشفعون الا لمن ارتضى)  انبياء: 28).طبق اين آيه شفاعت شفيعان منحصرا شامل حال كسانى است كه به مقام  ارتضاءيعنى پذيرفته شدن در پيشگاه خداوند، رسيده اند.و گاه شرط آن را گرفتن عهد و پيمان نزد خدا معرفى مى كند مانند  لا يملكون الشفاعة الا من اتخذ عند الرحمن عهدا).  مريم : 87)  منظور از اين عهد و پيمان ايمان به خدا و پيامبران الهى است  .و زمانى صلاحيت شفاعت شدن را از بعضى از مجرمان سلب مى كند، مانند سلب شفاعت از ظالمان در آيه    ما للظالمين من حميم و لا شفيع يطاع (غافر: 18). و به اين ترتيب داشتن عهد و پيمان الهى يعنى ايمان ، و رسيدن به مقام خشنودى پروردگار و پرهيز از گناهانى چون ظلم و ستم ، جزء شرائط حتمى شفاعت است
فرمایشات باریتعالی   درباره  شفاعت بخوبى نشان مى دهد كه مساءله شفاعت يك موضوع بى قيد و شرط نيست بلكه قيود و شرايطى دارد آنهم 1- از نظر جرمى كه درباره آن شفاعت  می شود 2- شخص شفاعت شونده   3- شخص شفاعت كننده 
 شفاعت منحصر به مجرمانى خواهد بود كه از كار خود نادمند و پشيمان ، و در مسير جبران و اصلاحند، و در اين صورت شفاعت پشتوانه اى خواهد بود براى توبه و ندامت از گناه و اينكه بعضى تصور مى كنند با وجود ندامت و توبه نيازى به شفاعت نيست اشتباه است  .
 طبق آيه 28 سوره انبياء تنها كسانى مشمول بخشودگى از طريق شفاعت مى شوند كه به مقام  ارتضاء رسيده اند              و طبق آيه 87 مريم داراى  عهد الهى   هستند،                         به معنى ايمان به خدا و حساب و ميزان و پاداش و كيفر و اعتراف به  نيكى اعمال نيك و بدى اعمال بد و گواهى به درستى تمام مقرراتى  كه از سوى خدا نازل شده ، ايمانى كه در فكر و سپس در زندگى آدمى انعكاس يابد، و نشانه اش اين است كه خود را از صفت ظالمان  كه هيچ اصل مقدسى را به رسميت نمى شناسند بيرون آورد و به تجديد نظر در برنامه هاى خود بپردازد
در آيه 64 سوره نساء در مورد آمرزش گناهان در سايه شفاعت مى خوانيم  و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جائوك فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما  توبه و استغفار مجرمان مقدمه اى براى شفاعت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) شمرده شده است .و در آيه 98 و 99 سوره يوسف : قالوا يا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا كنا خاطئين قال سوف استغفر لكم ربى انه هو الغفور الرحيم   نيز آثار ندامت و پشيمانى از گناه در تقاضاى برادران يوسف از پدر بخوبى خوانده مى شود.در مورد شفاعت فرشتگان (در سوره آيه 7) مى خوانيم كه استغفار و شفاعت آنها تنها براى افراد با ايمان و تابعان سبيل الهى و پيروان حق است  و يستغفرون للذين آمنوا ربنا وسعت كل شى ء رحمة و علما فاغفر للذين تابوا و اتبعوا سبيلك و قهم عذاب الجحيم  .  بعبارتی  اول توبه  و ندامت و بعد اصلاح امور آنگاه  ان شا الله  توفیق شفاعت .
 شفاعت كنندگان  بايد گواه بر حق باشند  الا من شهد بالحق )  زخرف (87   به اين ترتيب شفاعت شونده بايد يك نوع ارتباط و پيوند با شفاعت كننده بر قرار سازد، پيوندى از طريق توجه به حق و گواهى قولى و فعلى به آن ، كه اين خود نيز عامل ديگرى براى سازندگى و بسيج نيروها در مسير حق است  
 هر فرد با ايمانى كه مرتكب گناهى  شود، طبعا پشيمان خواهد شد و  پشيمانى از گناه توبه است ... و كسى كه پشيمان نگردد مؤ من واقعى نيست ، و شفاعت براى او نخواهد بود و عمل او  ظلم   است ،و ظالمان دوست و شفاعت كننده اى نزد باریتعالی ندارند
 شرط اصلى پذيرش شفاعت واجد بودن ايمانى است كه مجرم را به مرحله ندامت و خود سازى و جبران برساند، و از ظلم و طغيان و قانون شكنى برهاند
 نووى   شافعى در شرح  صحيح مسلم از   قاضى عياض   دانشمند معروف اهل تسنن نقل مى كند كه مى گويد شفاعت متواتر است .حتى پيروان  ابن تيميه )  متوفاى سال 728 هجرى ) و محمد بن عبد الوهاب (متوفاى سال 1206) كه در اينگونه مسائل سختگيرى و تعصب و لجاجت خاصى دارند به تواتر اين روايات اعتراف كرده اند.
در كتاب  فتح المجيدتاءليف  شيخ عبد الرحمن بن حسن كه از معروفترين كتب  وهابيه   است ، و هم اكنون در بسيارى از مدارس دينى  حجاز به عنوان يك كتاب درسى شناخته مى شود، از ابن قيم چنين نقل شده احاديث در زمينه شفاعت مجرمان از پيامبر )صلى اللّه عليه و آله و سلم ) متواتر است ، و صحابه او و اهل سنت عموما اجماع بر اين موضوع دارند، و منكر آن را بدعتگذار مى دانند و به او انتقاد مى كنند و او را گمراه مى شمرند .
در ميان علماى عقائد اسلامى در زمينه چگونگى تاثير معنوى شفاعت گفتگو است :
1-جمعى  بنام  وعيديه   معروف هستند  آنها كه اعتقاد به خلود مرتكبان گناهان كبيره در جهنم دارند  معتقدند كه شفاعت اثرى در زدودن آثار گناه ندارد، بلكه تاءثير آن تنها در قسمت پيشرفت و تكامل معنوى و افزايش پاداش و ثواب است
2-   تفضيليه  اعتقاد به خلود اصحاب كبائر ندارند  معتقدند شفاعت در زمينه گناهكاران است ، و اثرش سقوط مجازات و كيفر مى باشد
3-  خواجه ظ نصير الدين طوسى   در كتاب  تجريد الاعتقادات   هر دو را حق مى داند، و معتقد به هر دو اثر است .علامه حلى در شرح عبارت او در كشف المراد نيز اين عقيده را انكار نكرده بلكه شواهدى براى آن آورده است  .زيرا از يك سو در روايت معروفى كه از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده مى خوانيم  ما من احد من الاولين و الاخرين الا هو محتاج الى شفاعة محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) يوم القيامه  طبق اين حديث همه مردم نيازمند به شفاعت پيامبرند .و به اين ترتيب حتى كسانى كه از گناه توبه كرده اند و جرم آنها بخشوده شده ، باز نياز به شفاعت دارند، و اين در صورتى ممكن است كه اثر شفاعت دو جانبه باشد و افزايش مقام را نيز شامل شود.و اگر در بعضى از روايات مى خوانيم نيكوكاران نياز به شفاعت ندارند، منظور نفى آن نوع شفاعت است كه در مورد مجرمان و گناهكاران مى باشد.
حقيقت شفاعت ضميمه شدن موجود قويترى به موجود ضعيفتر براى كمك به او است ، اين كمك ممكن است براى افزايش نقاط قوت باشد و نيز ممكن است براى پيرايش نقاط ضعف .لذا به نظر میرسد نظریه سوم در باب شفاعت منطقی تر باشد.
گاهى موجودات پائين تر نيازشان به عوامل نيرومندتر و برتر براى از ميان بردن عوامل تخريب است  همانند نياز گياه به نور آفتاب براى از بين بردن آفات   و گاه براى افزودن نقاط قوت و پيشرفت مى باشد همانند نياز گياه براى رشد و نمو به نور آفتاب   و همچنين يك شاگرد درس خوان هم براى اصلاح اشتباهات خود نياز به استاد دارد و هم براى افزايش معلومات مختلف .بنابر اين شفاعت به دلائل مختلف اثر دوگانه دارد و انحصار به زدودن آثار جرم و گناه ندارد .

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۶ساعت 0:52  توسط حسن تحريري   | 
توبه...
ما را در سایت توبه دنبال می کنید

برچسب : شفاعت, نویسنده : 13380810 بازدید : 59 تاريخ : چهارشنبه 25 مرداد 1396 ساعت: 3:52