دشمن شناسی

ساخت وبلاگ

به نام خدا

 داستان های قرآنی هیچکدام بی حکمت نیست. این داستان ها که درواقع بیان واقعیت های زندگی بشراست، با حساب وکتاب درقرآن توسط پروردگار بیان شده وازآنجا که قرآن کتاب همیشگی بشرمی باشد،این داستان ها درگره گشایی مسائل روزجامعه ایمانی فوق العاده اثرگذاراست. خداوندبه پیامبرش می فرماید:پیامبرم داستان ها را برای مردم بازگو کن شاید تفکر کنند( فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ اعراف176).اگر بیان داستانهای انبیا با حکمت  نبود،دعوت به تفکردرآن هم مفهومی نداشت.این داستان ها عبرتی برای زندگی امروز ما هست.اگربیشترانبیایی که نامشان در قرآن آمده است،انبیای بنی اسرائیل هستند،این انتخاب معنا داراست.احتمالا شباهت هایی بین امت پیامبر(ص) وبنی اسرائیل وجود دارد. قرآن اساسا کتابی است که بیشتربه کلیات می پردازدوخیلی اوقات به جزئیات ومسائل ریز نمی پردازد.پس اگر درمواردی از جزئیات هم میگوید احتمالاموضوع  بسیار ضروری و اساسی و حیاتی است . بنظر میرسد  تکرار و بیان جزئیات داستان به حساسیت آن داستان می افزاید. بنابراین آدم های هوشمند و هوشیار،سطحی و ساده با داستان های قرآن برخورد نمی کنند. میفرماید من آیاتم را مفصّل بیان می کنم برای قومی که اهل فهم عمیق باشند( قَدْ فَصَّلْنَا الْآياتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ -انعام،98) .

یکی ازداستان هایی که از حیث تکراروبیان جزئیات در قرآن کم نظیر است. داستان خلقت آدم و آغازحیات بشر است. پس حساسیت ما باید چندبرابرباشد.خداوند می فرماید:و ما به ملائکه گفتیم سجده کنید برآدم همه سجده کردند الا ابلیس که سرباز زدواستکبار کرد(وإِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوالِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ أَبى‏ وَ اسْتَكْبَربقره34).آغاز خلقت انسان با نزاع و درگیری ودشمنی شیطان کلید خورد. خدا نمی توانست به گونه ای دیگرآغاز حیات بشررا رقم بزند؟ خیلی آرام تر و با صلح و دوستی شروع کند؟ ولی اینکار را نکرد. چرا با یک درگیری و دشمنی شروع کرد؟ درواقع خدا با امتحان سجده ملائکه ،دشمنی شیطان را به حضرت آدم نشان داد. بلافاصله بعد از اینکه شیطان دشمنی خودش را نشان داد، خداوند به حضرت آدم فرمود:مراقب باش، این، دشمن تو است( فَقُلْنا يا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ فَلا يُخْرِجَنَّكُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى  طه117)  خدا اولین آگاهی که به حضرت آدم داد درباره دشمن شناسی بود. دشمن را گذاشت مقابل چشم حضرت آدم و همسرش و آن دورا برحذر داشت که چشم ازدشمنی،به نام شیطان برندارید.درادامه شناساندن دشمن ،باریتعالی  می فرماید ،دشمن  می خواهد شما را از بهشتی که دارید بیرون کند.اگرکارش بگیرد بدبخت (شقی )خواهید شد.بعد از این هشدارها، غفلتی پیش آمد. شیطان هم ازاصل غافلگیری استفاده کرد؛با زبان خیرخواهانه باحضرت آدم حرف زد و گفت  می خواهی  تو را راهنمایی کنم (هَلْ أَدُلُّکَ  طه120)  شمشیر را از رو نبست. جا داشت پدر ما حضرت آدم، از او تبرّی می جست و با او وارد مذاکره  نمیشد و به او اعتماد نمیکرد.این اولین جایی بود که بشرازاعتماد به دشمن ضربه خورد.البته لازم بود یک نگاهی هم به خودشان میکردند که شیطان چه نقطه ضعفی دراین ها دیده که با امید به موفقیت درفریبشان،نزدشان آمده است .و آنها را تشویق به مخالفت و عدول از فرمان ربّشان می نماید . شیطان از خواست بحق انسان که میل به دانستن بود در جهت سوء بهره گرفت .بعد از هبوط آدم و حوا به زمین ، اولین خبری که خدا به آنها داد،این بود که بین شما درگیری ودشمنی پیش خواهد آمد(وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّبقرة-36) نه بین حوا و آدم ،بلکه بین ذرّیه ایشان . دومین نزاع هم در زمین بین هابیل و قابیل شکل گرفت. معلوم می شود نظام عالم به گونه ایی طراحی شده که نزاع و درگیری و دشمنی اجتناب ناپذیرهست. واقعا این قاعده زندگی ما دردنیاست. بنظر میرسد پاشنه آشیل زندگی روی نزاع ودرگیری می چرخد. ای کاش می شد دشمن راحذف کرد. ولی باریتعالی دشمن را مقابلمان گذاشته تا با مبارزه با او قویتر شویم . حتما دشمن برای ما مفید بوده که بر سر راه ما قرار داده است. با این نگاه اگر کسی دشمن را و دشمنیش را نبیند؛ قطعا ضربه خواهد خورد.دشمن شناسی با دوست شناسی قرین است و ازهم جدا نیستند.با توجه به حضور شیطان تا قیامت ،پذیرفتنی است که نزاع و درگیری بین حق و باطل که مکان هم نمیشناسد،امروزهم ادامه دارد.کسی که عاقل و آگاه به قواعد و سنن جاری در هستی هست ،توامان به دنبال دشمن و دوست می گردد. تا بیابد،امروز نزاعش با کدام حزب و گروه واندیشه و... وبا چه کسی ودرکدام جبهه است ؟ نزاع حتما فیزیکی نیست ویاهمیشه  قابل مشاهده و احساس نیست ولی جملگی قابل درک است.در نزاع ،مفهوم تلاش و کوشش و مبارزه در راه حصول هدفی مقدس نهفته است.درنزاع  بهبود واصلاح  وبلکه حیات هم وجود دارد .

علی ایحال دشمن شناسی خصوصا شناخت دشمن علنی ،اصلا کار سختی نیست. آگاهی های فراوانی درباره دشمن شناسی در قرآن وجود دارد. خداوند متعال دشمن اصلی مومنین را، یهودومشرکین معرفی می کند«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذينَ أَشْرَكُوا»(مائدة،82) آری پیامبر(ص) وقتی وارد مدینه شدند پیمانی با یهودیان (دشمنان )بستند که آنان شورش و فتنه علیه مسلمانان نکنند ولی آنها بارها علیه پیامبر(ص) به صورت مستقیم یا غیرمستقیم فتنه نمودندودشمنی خودشان را ابراز کردند. از جاسوسی تا تصمیم به ترور شخص پیامبر( ص) تا تفرقه افکنی و دو قطبی کردن ناصحیح  جامعه تا تحریم مسلمانان . اینها لیست سیاه دشمنی ها با مسلمانان است. حال میتوان این پیمان را مبنایی برای بستن پیمان جدید با دشمنان انقلاب اسلامی عنوان نمود وازعاقبت آن پیمانها عبرت نگرفت ؟و اعلام نمود که رسول ا... (ص)هم مدام  به نزاع نمی اندیشید؟ وازنزاع فقط تعبیری منفی  به جامعه القا نمود؟ متوجه هستیم که صرف  ارزش گذاری برای نزاع مطرح نیست ،که نزاع چیز خوب یا بدی است و نزاع کننده و اهداف نزاع و...مهمتر از خود نزاع است. قبل از هرنزاعی  ابتدا دریافت اهداف است  سپس راه های رسیدن به آن  اهداف وبررسی امکانات مادی و معنوی واقتضائات و...... ومتوجه هستیم که دو قطبی واقعی بین حق و باطل هست .

(يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ لا يَأْلُونَكُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفي‏ صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ آل‏عمران- 118) در شان نزول آیه ذکر شده است که عده ای از یهود برای ضربه زدن به اسلام دست به عملیات جاسوسی زدند تا به اسرار مسلمانان پی ببرند. در اين موقع آيه نازل شدوراهنمایی نمود که ،اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! محرم اسرارى از غير خود، انتخاب نكنيد! آنها از هر گونه شرّ و فسادى در باره شما، كوتاهى نمى‏كنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشيد.(نشانه‏هاى) دشمنى از كلام شان آشكار شده وآنچه در دلهايشان پنهان مى‏دارند، از آن مهمتر است. ما آيات (و راه‏هاى پيشگيرى از شرّآنها) را براى شما بيان كرديم اگر انديشه كنيد .البته  برای اهل بصیرت،بیان ورفتارواندیشه بروز داده شده، هویدا میکند که صاحب بیان و اندیشه و رفتار، دوست است یا دشمن .و باریتعالی یکی ازراه کارهای مقابله با دشمن را عدم بهره گیری از نیروهای فکری و عقیدتی وعملیاتیش درهمراهی با دوستان ارایه میدهد.  نمونه اي از عملیات جاسوسي دشمنان ذکر شده در آیه فوق ، در جنگ احزاب است.آنها باوجود داشتن پيمان با مسلمانان به صورت ستون پنجم،سپاه ده هزار نفري احزاب (سایر دشمنانی را که علیه مسلمانان متحد شده بودند)را ياري کردند. سران بني نضيروگروهی ازبني وائل زمينه جنگ احزاب را ايجاد کردند.و ناتویی علیه مسلمانان را تشکیل دادند. ودرمقامی دیگرازدلیل نزول آیه فوق داریم که،قبيله ديگری ازيهوديان بني نضيربا طرح نقشه قتل پيامبر(ص)،پيمان راشکستند. خداوند ،پيامبر(ص)را از نقشه آنان آگاه کرد و توطئه آنها بي نتيجه ماند.با این ملاحظات  دستور داده شد که با دشمنان  بد عهد پیمان نبندید .بني قريظه نیز بعد ازپيمان شکني و شرکت در جنگ احزاب چاره اي جز جنگ با پيامبر(ص) نداشتند، نقشه کشيدند که با دوهزار نفر به شهر مدینه حمله کنند و آن را غارت کنند. پيامبر (ص) پانصد نفر را مأمور کرد تا در شهر بگردندوتکبير بگويند تا زنان وکودکان آرامش يابند.خداوند درآيه 10سوره احزاب اين حادثه راوصف مي کند ومي گويد که ازشدت ترس مسلمانان چشمانشان خيره وجانهايشان به لب رسيده بود.بااین همه شواهد دشمنی،بحث مذاکره ومعاهده وهمراهی بادشمن علنی  انقلاب اسلامی  درمعاهداتشان چیزی جزتایید دشمن مستکبر نیست .که با کرامت انسانی  وبا منتظرعدالت گستر،درتضاد است .

درشان نزول آیه مبارکه (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تُطيعُوافَريقاً مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إيمانِكُمْ كافِرينَ آل‏عمران-100 اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، اگر از گروهى از اهل كتاب، (كه كارشان نفاق‏افكنى و شعله‏ور ساختنِ آتش كينه و عداوت است) اطاعت كنيد، شما را پس از ايمان، به كفر بازمى‏گردانند)، آورده اند که  " شاش بن قيس" (كه مردى يهودى بوده) به چند نفر از قبيله اوس و خزرج برخورد كرد، ديد، اين دو قبيله كه سالها با هم جنگ داشتند، با يكديگر صحبت مى‏كنند، گل مى‏گويند و گل مى‏شنوند، بسيار ناراحت شد و به جوانى كه همراهش بود گفت برو ميان اين دو طايفه را تيره كن، پهلوى اين دو طايفه بنشين و كشته‏گانى را كه در جنگ بعاث به دست آن طايفه ديگر از دست دادند، بيادشان بياور. از آنجا برخيز نزد آن طايفه ديگر برو وكشته‏گان آنان را نيز كه در آن جنگ از دست دادند، بيادشان بياور.آن جوان چنين كرد ودوباره آن دو طايفه را واداشت تا با يكديگر بگو مگو كنند. اين به آن افتخار كند و آن به اين فخر بفروشد تا آنكه در آخر يكى ازاين طايفه و يكى ديگرازآن طايفه بجان هم افتادند، ازاوس مردى بنام اوس بن قرظى واز خزرج مردى بنام جبار بن صخر، رو در روى هم به يكديگر بد و بيراه گفتند. و در نتيجه همه اوسيان و همه خزرجيان پر از خشم شده، برخاستند كه به جان هم بيفتند. در اين ميان خبربه رسول خدا( ص )رسيد، خودش برخاست و به ميان ايشان آمدوصلح برقرار ساخت و خداى تعالى در باره آن دو نفريعنى اوس و جبار آيه مذکور را نازل كرد. با این ملاحظه یکی از ملاک های تشخیص دشمن ، نگاه به رفتارهای تفرقه افکنانه و وحدت شکن است .هر نگاه و زبان و اندیشه ورفتاری که موجب  اختلاف افکنی ودوقطبی کردن مردم شود یا ازعوامل شیطان است و یا خود شیطان .شک نکنید آنکه عرب و عجم و....میکند و سنی وشیعه  میکند ودر حرف هایش جوانها یا بانوان و... را با یک لحن ویژه ای که در آن ارزش ها و شایستگی ها و توانایی ها اعم از علم وتجربه وتخصص لحاظ نیست ابراز میکند ،در مجموعه منتظران هم نیست و وحدت شکن است .

ما حاصل این دشمنی ها با دنیای اسلام وبشریت شده است تعدی به زن ها و بچه ها که هنوز هم ادامه دارد. مثلا رژیم صهیونیستی که مداوم فلسطینیان را به قتل میرساند و آزارشان میدهد،همدم و همراهی چون وهابیت یافته که به کشتار مردم یمن می پردازد . گیرم اصلا این فلسطینیان و اهل یمن  مسلمان هم نباشند انسان که هستند. رژیم صهیونیستی  و وهابیت دشمن بشریت هستند. همه ی هم پیمانانشان ، دشمن مسلمانان هستند و مانع جلوه گری حکومت امام زمان (عج) . لذا کمک کنیم تا منادی وحدت مسلمین باشیم و دشمنان اسلام و مسلمین را نمایانتر کنیم .امام خمینی( ره) بناینگذار روز بزرگ قدس فرمود:« اگر همه مسلمينى كه در دنيا الآن  قريب يك ميليارد هستند، اگر در روز قدس، همه بيرون بيايند از خانه، فرياد بكنند «مرگ بر امريكا[1]» و «مرگ بر اسرائيل» همين قول براى آنها مرگ مى‏آورد[2].براساس وعده باریتعالی :باطل از بین رفتنی است. إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً(اسراء،81)ودر تشخیص درست حق ازباطل است که امام خامنه ای پیام دادند:تا 25 سال آینده نامی از اسرائیل در زمین نیست.

بعضی ها تلاش می کنند تا القا کنند که عده ای در این نظام برآمده از انقلاب اسلامی ، برای ماندن در قدرت دشمن تراشی می کنند و وجود دشمن لازمه بقایشان است.عده ای هم معتقدند که نظام اسلامی دشمنی ندارد و مدعیان وجود دشمن متوّهمند.گروهی هم معتقدند که بعضی ها برای کسب قدرت ، وجود دشمن را بزرگتر ویا کوچکترازحدواقعی آن به مردم معرفی می کنند.البته ما میدانیم که درواقعیت دشمن وجود دارد.حتی درهیچیک از نظریه هایی که بیان شد وجود دشمن منتفی نیست علی الخصوص آنهایی که وجود دشمن راتوهّم میدانندهم، به دشمن باور دارند.به این دلیل که وجود باطل ، نشانه وجود حق هست.وجود سایه ، نشانه وجود شیء واقعی هست. وجود طلای تقلبی ، بیانگروجود طلای ناب هم هست.با این لحاظ همگی اذعان به وجود دشمن و وجود عمل دشمنانه می کنند.

- برای بی حرکت ها وآشکار نشده ها وذهنیات ونگفته ها وپوشیده ها،معمولا دشمن درونی است که به مرگشان منتهی میشود. چون سکون ممکن است ،رضایت از وضع موجود باشد.ویا اگردرعمق نا امیدی ازاصلاح وضع موجود باشد درواقع سقوط به چاه نارضایتی ازوضع موجود است ، که  نتیجه اش چه دق کردن و چه هزاران بیماری روحی وروانی دیگرباشد بهرحال حرکت به جلونیست. که آنهم همانگونه که ذکرشد ،دشمن درونی است . 

-برای کسی که هدفی دارد و وبرای رسیدنش تلاشی می کند و حرفی میزند و بروز اندیشه ای میکند وطرحی ارایه می کند و ایده ای دارد و... معمولا با موانع بیرونی هم برخورد دارد . گاهی نقش موانع فقط سد راه است و گاهی هم نه تنها سد راه است ،بلکه تلاش متقابلی برای بازماندن حرکت انجام شده دارد .فقط مانع بروز حرف واندیشه وطرح وایده و... نیست بلکه مانع مذکوردر جهت حذف فیزیکی و ترور شخصیت ونزول کرامت فاعل کارمیکند که در این حالت به آن مانع ،اطلاق دشمن داریم .

صرف نظر از اقوالی که درخصوص سوءاستفاده ازوجود دشمن در نظریه های فوق ارایه شد، منکر وجود درصدی ازصحت موضوع مطرح درآن نظریه ها ، نیستیم . اینکه برای کسب قدرت ،مردم را از دشمن می ترسانند تا به آنها پناه ببرند ویامنکر وجود دشمن میشوند تا مردم به سمت بهشت آنها بیایندبلکه فردای بهتری ببینند وبلاخره دروازه هایی هم باز شده است تا پناه جویانی را پذیرا باشند که دشمن را نا چیز می شمارند بلکه در قلعه مهر جویی وعدالت پروری آنها ایمن باشند ویا اماکنی که وکلا ساخته اند تا فقرا چرخشان بچرخد وآنها چون مدعی آشنایی با زبان دشمن هستند نه تنها برای پناه جویان به ایده آنها ، بلکه برای همه جهان امنیت هم می آورند. همه ی اینها گویای درصدی ازواقعیت های موجود در نظریات فوق است ودرذهن نیست . اما پیروزی این اندیشه ها و اقوال ورفتارها و حتی پیروزی دشمن ،در گرو همراهی همان مردمانی هستند که علمداری صاحبان این ایده ها ورفتارهاواقوال و...را می پذیرند. صرف نظرازمشکلات ساختاری کشوردرامورنامزدها و رای دادن ها و واجدین شرایط رای گیری[3] ،عمده مطلب بردو محور رضایتمندی و نارضایتی  رای دهندگان (آحاد امت ) مربوط است .

آدم ها برمبنای رضایت مندی درسه طیف می گنجند:۱_رضایتمندی عینی [4]وذهنیشان[5] برابر است. ۲_رضایت مندی عینی بیشتری ازذهنی دارند       ۳_ رضایتمندی ذهنی بیشتری ازعینی دارند.  اما این سه گروهی که ذکرش گذشت الزاما همان خوشبین و بد بین و واقع بین نیستند  . خوشبینی و بدبینی و واقع بینی با برآورد(رضایت ذهنی )درقیاس با واقعیت عینی بصورت احتمالی است که اگر آنرا مطابق واقعیت عینی احتمال بدهیم واقع بین و اگر بیشترازواقعیت عینی برآورد کنند خوشبین وبلعکس بد بین گفته میشود .

رضایتمندی مثل عدم رضایت قابل آموزش و کسب است .لذا انتقال دادنی است .وقتی درمورد رضایتمندی صحبت می کنیم درباره عدم رضایت نیز خودبخود صحبت میشود. مثلا توجه کنید که چه باغ سبزی را هم امریکا و هم حاکمان وقت ما برای نابودی انرژی هسته ای مان و حتی پس از حذف آرمش از روی پول ملی مان ارایه میکردند تا رضایت دهیم به نابودی آنهمه سرمایه مادی و معنوی .و درانتخابات با اکثریت آرا به فردی و فکری رای داده شد که مفهومش رضایت مندی مردم در اقدام به اینکار بود . یا اینکه تحت عنوان برابری حقوق زن ومرد به خانم ها حق رای دادند و خانم ها را وارد عرصه کارهای مردانه نمودند و....یا اینکه 15 ساله ها هم آدمند و حق رای دارند سن رای دهندگان را کاهش دادند و....ویا اینکه نفت که از زمین فوران میکند و زمین های مزارع مردم منطقه را از قابلیت کشت وزرع می اندازد داوطلبانه توسط انگلیس از زیر و روی زمین جمع آوری و به عنوان زباله در دوره ی قاجارنه تنها مجانی که از روی کمک به مردم ایران خارج شود و....[6]

اما رضایت مندی رایحه خوش زندگی است که درفضای زندگی برخی پخش است.درنزدیکی وهم نشینی و رویت حالات افراد رضایتمند،میتوان رضایتمندی را درک نمود وفیض هم برد.با این حساب، هم نشینی با افراد ناراضی به نارضایتی همان فردوهم نشینش می افزاید. 

فضا ، مکان ، زمان ، هم نشین ، مناظر ، صوت و لحن،کلمات،برداشتها،افراد موردعلاقه والگوها،امورموردعلاقه دنیایی،شغل،تحصیل،آگاهی ،تربیت خانوادگی ،مدرسه ،دانشگاه ،رسانه ها  همسر، فرزند، اموال، سلامت تن و روح وارضای به موقع و لازم نیازهای ضروری جسم و روح درکسب رضایت وعدم آن موثرند. 

این ویژگی برای آدم هاست که میتوانند حتی با اعلام نا رضایتی پز بدهند وفخر بفروشند وادای روشنفکر را هم دربیاورند، یا بلعکس.اگرهم نشین عاقل وتوانا وبصیری باشیم می توانیم اثرگذارترازاثرپذیربودن عمل کنیم.گاهی برای موفقیت در تاثیر گذاری ، داشتن همراهانی که ویژگیهای مناسبی دارند به همراه ابزارمناسب،موثراست.ازهمراهان موثردرتاثیرگذاری،خانم هاهستند،که غالباً احساسی ترند.خانم ها اگر در کنار مردهایی که ویژگیهای بروزوظهورموضوع مورداشاره ای را داشته باشند،حضوریابند ،حتما درتاثیرگذاری بیشتر،موفقیت بیشتری عاید می شود.فرقی نمیکند موضوع مورد اشاره به افساد یااصلاح جامعه مربوط باشد.البته برای افساد جامعه زنها به تنهایی کافیند.وای به روزی که مردانی نیزازآنها حمایت کنند.        

اسباب نارضایتی ممکن است ناشی از: ۱_ عدم تطبیق رضایت ذهنی و عینی فرد باشد ۲_ هم نشینی با ناراضیان وکسب آموزش و دریافت نارضایتی از آنان باشد ۳_ عدم مشارکت[7] لازم درامورواقعی برای تطبیق عمل انجام شده با تصورات ذهن فرد نا راضی ازآن موضوع باشد. ۴_ تجربه تلخ اقدام برای تحقق آنچه درذهن است که قبلا به شکست رسیده است ، خوداسباب نارضایتی فرداست .۵_ گاهی مقایسه دوعمل ازدونفریا دوطیف یا گروه( مثلایکی تازه سر کار آمده وچیزی هم بلد نیست ولی رییس شده درحالیکه کارمند با مدرک وتخصص وتعهد و تجربه بیشترهنوزفرصت رشد درهمان محیط را ندارد) اسباب نارضایتی است وگاهی هم همسان سازی( مثلانگاه به برخوردپسرباعروس درقیاس باشوهروهمسردربین دو زوج)اسباب نارضایتی حداقل دریکی ازطرفین مرتبط باهم است.6- گاهی هم نارضایتی بخاطرغفلت ودرنتیجه گم شدن است.وقتی باخدا شدیم ودرزندگی ازخدا وائمه(س)پیروی کردیم وفهمیدیم که خواهیم مرد،همه چیزدرست میشود.دراین حالت بافهم، خاکی می شویم.هم قابل و هم فاعل میشویم .ازسنگ بودن با ویژگی غیرقابل انعطاف و سخت و سفت و صلب رها میشویم .ما روابط با خدا را بیشتر از اینها نیاز داریم تا اسیر طواغیت نشویم که این اسارت ،نتیجه اش نارضایتی است .تبدیل احساس وحالت رضایت به نارضایتی سهل است امّا بلعکسش همّت واراده میخواهد. ضمن اینکه تبدیل نارضایتی ازخود و یا دیگران و یا هر دو به رضایت ، راه حل های متفاوتی می طلبد که اگر دشمنی در کار نباشد با گفتگوی عقلایی ومفاهمه ودر ارتباط با خدا بودن ،قابل حل است .

دو کلمه هم درتفاوت درد و رنج:درد، قابل تحمل وپدیده واقعی دنیا برای جسم است واوقاتی هم کسب درد ، آگاهانه است اما رنج به روح میرسد و درظاهر به اشک وآه تجلی می یابد و اختیا ری و آگاهانه و به جبرضروریات طبیعی حادث شده برجسم نیست وجزءروال طبیعی زندگی نیست.نارضایتی واقعی را در رنج کشیدن میدانم وعامل حرکت برای اصلاح.گاهی دردکشیدن لذت بخش هم هست چون به ثمره اش امیدواریم ویامیدانیم که دفع ضرری می کنیم.برای کاهش رنج،روح راتسکین میدهندیامتوجه مصایب عظیم ترمی کنندویا با تخدیرمتوّهمش می کنندکه مغزویران شود.نارضایتی تا زمانی که عینیت نیابد موثرنیست.وقتی نارضایتی برای اصلاح امورمردم واجرای درست دین حق باشدوسعادت جامعه راپی گیرباشد،پسندیده هم هست. مسلمان نمیتواندبه وضع موجودراضی باشد چون تامطلوب خیلی راه دارد ورضایت به آنچه هست یعنی ایستادن وتوقف،یعنی مرگ که دشمن درونی کارراتمام میکند.نارضایتی عینی عامل حرکت است وجهت درست راعقل جمعی ودین تعیین می کند که بدیهی است دشمن بیرونی هم دارد. 

یکی ازهنررهبران معنوی جامعه شاید درظاهرنمودن همه اندازه وظرفیت رضایت ذهنی آحاد جامعه، نهفته باشد.اگرچه جهان شیوه انتخابات را برای حصول این هدف،برگزیده است[8]اما این شیوه درشهرستان مادرانتخاب نماینده مجلس اخیرفقط توانست حدود۴۵درصدرضایت ذهنی واجدین شرایط را عینی کندکه حتی دراین مجموعه هم یک هشتم رضایت ظاهرشده توانستندغالب شوند.به عبارتی هفت هشتم رضایت ظاهر شده ونشده همراه رضایت مندی غالب نبوده اند.واین تهدیدی برای توسعه وتصمیم سازی های کلان شهری واستانی وکشوری است.آنهم درشهری مرزی باسابقه شدید ناسیو نالیستی (آبای) وباسابقه درخشان فرهنگی ومبارزاتی ودروازه تمدن غرب ودارالمؤمنین وانبوه تحصیلکردگان بیکار.اگر دلسوزان امروزنجنبند فردا دیر است . 

هرعملی ظاهری دارد وباطنی. ظاهر کارممکن است ارزشی و خوب باشد ومردم پسندامابهترازآن کاریست که جلوه گرباطنش باشد[9] وازروی آگاهی و علاقه.در عالم واقع آنچه پاداش یا جزا دارد وابسته به میزان رعایت شاخص های مطلوب کارفرما در ماهیت و کیفیت و کمیت فرآیند شروع ،انجام وخاتمه کار است . در همین دنیای مادی تلاش میشودتا عامل کار با رضایت خاطرو اخلاص، کارش را انجام دهد .بلکه تلاش میشود،عامل کار عاشقانه کار کند.تو گویی سود پرستان هم به ارزش عشق در تولید محصول با کیفیت تر، پی برده اند. ترفندهایی که کارفرمایان وسیاست بازان اعمال میکنند تا عامل کار به حواشی توجه و از موضوع غافل شود . یا فرد را از جمع جدا می کنند و فرد را به خودش مشغول . بجای همفکری و گفتگوی عامل کار با دیگران که حقیقیند حتی در خانواده اش مشغول به خودش می کنند ودردنیای مجازی و... متوجه پیچیدگی های باطن کار می شویم. با استتاری که باطن کارها حتی از نوع خیر خواهانه اش باخود به همراه  دارد، لازم است به تنهایی درآنها ورود نکنیم ،چون ممکن است دچار اشتباه شویم .چون یکی از شگردهای سیاست بازان ارایه شیوهایی است که مخاطب پسند است و برای اکثریت مردم عامی جلب رضایت می آورد. مثلاحذف چند صفر از پول ملی برای راحتی درنوشتن ومحاسبه و یا در نقل و انتقال پول . اما هم بودند عده ای که با این حجم تورم ، فکر میکردند دیگر حتی بقول گیلکها تومان هم به پایمان نخواهد بود.چون تورم کارش اینست که همه چیز فقرا بطور قانونی به اغنیا منتقل میشود . اما متوجه شدیم که میتوانیم قانوناً تومان دار شویم فقط منتظر دستوراجرای حکومت هستیم چون میدانیم با این مجلس هیچ آبی گرم نمیشود.هرچه که دولت بخواهد مجلس آنی تصویب میکند،عزت فروشی،ارزش فروشی،تومان فروشی درمقابل این همه کرامت انسانی که معامله شد چیزی نیست که دیگر مجلس تصویب نکند.ماشا ء الله به انتخاب های آگاهانه و هوشمندانه ای مان و ماشا ء الله به همه آنهایی که با رای ندادنشان به موضوع توجه نمودند!گرچه عده ای هنوزدرذهن دارند که در تومن نه تو هستی و نه من ، باز هم اغنیا هستند.

در مکتب اسلام، نیت و انگیزه در انجام کار، اولویت دارد.این به معنای ترک ظاهر کارنیست لذا در دین اسلام انجام کار برای مسلمان به ادای تکلیف تعبیر میشود و انجام تکلیف را وظیفه میدانند. اگرکارجوهر انسان است، حتما  تنهاظاهر کارجوهر نیست . بلکه انگیزه های الهی  انجام کاراست که انسان رامتعالی میکندو محصول کارش را در طول زمان مردم پسند تر قرار میدهد. وقتی انگیزه الهی شد حتی اگر در شروع یا انجام کاری ،مشکل جدی ای پیدا بشودعامل کارخسته و نومید نمیشود و خود را شکست خورده تلقی نمیکند.چون به راه و کارش اعتقاد دارد.اما اگر کسی با انگیزه غیر الهی کاری راشروع کند و انجامش دهد غالبا در نظر دیگران چرنده و پرنده ای بیش نیست هرچند مثل خودشان باشد.چنین فردی اگر چه خود را خادم و خدمتگزار بداند قبل از دیگران خودش متوجه میشود که منافق است و ریا کار. و درصدد محشور شدن با نیّاتش . از باطن هر کاری میتواند توکل باشد.توکل یعنی دیگری را طرف اعتماد قراردادن .توکل به باریتعالی ازمظاهرایمان واعتماد به پروردگار متعال است .با توکل انسان میتواند موانع را در امور فردی و اجتماعی را از سر راه  بر دارد ودر مسیر رشد وتعالی صعود کند. توکل به خدا رابطه ماورایی انسان با ریشه ی همه ی چرا هاست .متوکل مجاهدی است که دراسباب ، مسبب الاسباب را می یابدو می داند که برایش کافی است .و بدیهی است که به میزان توکلش به باریتعالی ایمان داشته و ولایت الهی شامل حالش میشود.توکل بخشی از فرهنگ موحدین است . لذا توکل کامل را دررفتاروکردارمتوسلینی چون اولیاء و اوصیا و شهدا و صالحین باید جستجو نمود.درمفهوم توکل ،کسب آگاهی از کاری که می خواهیم انجام دهیم و تفکر درآن و مشورت خواهی از عالمان به امر و ... و بررسی خیر و صلاح امت برای انجام کار، تعطیل نمیشود . بلکه همه ی اینها قبل از توکل است .لذا یا یقین به درستی کار و استفاده ازهمه ی امکانات لازم و شایسته ،با توکل قصد انجام کارمی کنیم .یادمان باشد که اگر خدا تنهامان بگذارد هیچ یاری کننده ای نداریم و اگر او با ما باشدو یاریگرمان ، شکست ناپذیریم .


[1] -امریکا مظهر استکبار و شیطان بزرگ است . نمود بارزحیله و فریب و دروغ است . امریکا یک جغرافیا ویک ملت نیست .مرگ برامریکا مرگ برملت امریکا نیست . مرگ برضایع نمودن کرامت انسانهاست مرگ بر سود پرستی و زیرپا گذاشتن همه انسانیت و آزادی تقلبی است . مرگ بر بندگی غیرخداست .آدم هایی که مظاهر شیطان را جلوه گری می کنند همه جا ممکن است یافت شوند لکن بطورمنسجم و یک پارچه و قدرتمند درجغرافیای زمین  فقط در رژیم امریکا یافت می شود که هدایت گری سایر شیطانک ها راهم پی گیری میکند .  اما مرگ بر اسرائیل مرگ برهمه ی کسانی است که به پرچم اسرائیل وفادارند و درخدمت رژیم جعلی فعالند .مرگ برهمه ی کسانی است که در محیط غصبی نفس میکشند وارتزاقشان با آزار وشکنجه دیگران کلید میخورد  .

[2] -15 مرداد 1359، صحیفه امام ، ج13، ص 80 

[3] ان شا ءالله در قسمتهای بعدی برای آنها مطالبی ارایه می شود

[4] رضایت عینی در جامعه معنی پیدا میکند و بر آورد نظریات ذهنی افراد جامعه یا میانگین نظریات ذهنی  افراد جامعه است که محقق میشود  . با این شیوه است که مقایسه نظریات ذهنی هر فرد با آنچه در جامعه ظاهر میشود در مجموعه مباحث رضایت یا نا رضایتی  ای که در باره اش مباحثی ارایه شده ،قابل بررسی است . به رضایت ذهنی افراد تک تک جامعه ( با اعمال شیوه و اصولی) امتیازداده میشود ومیانگین رضایت جامعه( رضایت عینی) قابل محاسبه است .میزان رضایت مندی تفاوت رضایت ذهنی  فرداز رضایت جامعه( رضایت عینی) خواهد بود.اگر تفاوت صفر یا مثبت باشد آنرا  رضایتمندی و اگر منفی باشد نارضایتی تفسیر میشود.

[5] رضایت ذهنی: همان برداشت ونگاهی است که فرد از واقعیت بیرونی دارد وجلوه اش در سازگاری و همراهی و همکاری وهمگامی و دلسوزی و مشارکت و قدردانی و پاسداری و حفاظت از آن موضوع بیرونی ، جلوه گر میشود.رضایت ذهنی نسبی است چون تابع متغیرهای مستقل دیگری است که درپاراگراف های آتی ذکر می شود.  

[6] در باره دمکراسی و برداشتها از آن و نیز درباره رابطه آگاهی و امکانات و زباله  ان شا ءالله در ادامه آورده می شود .

[7]  اگر باب مشارکت و مفاهمه ومکالمه بازشود ممکن است آنچه درذهن فردناراضی است،محقق نشودامّا نارضایتیش کاهش می یابد چون نارضایتیش بین مشارکت کنندگان سهم و پخش میشود.حداقل مانع ایجاد عقده ای از این بابت در عدّه ای می شود

[8] دمکراسیشان در زادگاهش دیکتاتوری اکثریت است نه اقناع اقلیت و وقتی به کشورمان کوچید با حفظ آن مشکل ،مشکلات ساختاری را هم باخودش همراه کرد و بومی نشد. اسمش را مردم سالاری دینی گذاشتیم اما هم در روند تعیین نامزدها و هم نامزدها در معرفی خودشان وهم در انتخابات و بلاخره هم در صحنه رای گیری از مردم و هم در شرایط رای دادن، روند،  دینی و گاهی قانونی نبود.

[9] میگویند از کوزه همان تراودکه دراوست . اما این قضیه در مورد انسانها همیشه صادق نیست . ماجرای خبری که فرزدق از مردمی که برای امام حسین علیه السلام دعوت نامه نوشتند و بدنبالش امام شهدا حضرت مسلم (س) را برای مهیا نمودن حضورش فرستاده بود را میدانید که فرزدق در ملاقات با امام حسین علیه السلام در مسیر راه  کربلا عرضه داشت مسلم کشته شده و مردم دلهاشان با شماست اما شمشیرهایشان علیه شما

توبه...
ما را در سایت توبه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 13380810 بازدید : 59 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 20:14